کانال تلگرام ما لطفا عضو شوید http://telegram.me/AJHDGchannel
هنوز کاملا در قبر زندگی خودم جا به جا نشده بودم که یکباره
احساس کردم دستی آشنا مضطرب وعصبانی سنگ قبرم را می کوبد
لحظه ای بعد روح سر گردانم با دیدگان اشک آلود از لا بلای خاک قبر
بکنارم غلطید بدون هیچ گقتگو دستم را گرقت واز زیر خاک بیرونم
کشید نگاهی بسنگ قبرم افکنده گفت: ببین این بشر دروغگو و جنایت
کار حتی پس از مرگ توهم بحقیقت آنچه مربوط به توست پشت پا زده است!
راست می گفت!....
بر روی سنگ قبرم نوشته بودند در 1306 متولد شد ودر 1333مرد...
دروغ بود سال 1306سالی بود که من مردم و زندگی من پس از سالها
مرگ تحمیلی در 1333شروع شد سنگ قبر را وارونه کردم تا حقیقت
را آنچنان که بود بنویسم روحم با خنده گفت شاعر فراموش کن این مسخره بازیها را...
به کسی چه مربوط است که تو کی آمدی وکی رفتی برو بخواب!...
منهم خنده کنان رفتم خوابیدم ٬ چه خوابی کاش می فهمیدند !
نظرات شما عزیزان:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 40
بازدید هفته : 655
بازدید ماه : 714
بازدید کل : 87305
تعداد مطالب : 598
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
<-PollItems->
|
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |