کانال تلگرام ما لطفا عضو شوید http://telegram.me/AJHDGchannel
دوست داشتن ما تا بازار نیست
تا مزاره
تو گفتی بیا بریم قبرستان
مگه گفتم بنزین ندارم
باز هــــــم دیدمــــــش
نه اینکــــــه بغض کنــــــم
نه فقط از دور هــــــزار سال پیر شــــــدم.
دم در خـــــــوب است
مزاحــــــــــــــم نمیشــــــــوم...
دوباره غروب و دلم به تنگ آمد
فقط نه این که نباشی ، دلم به تنگ آمد
حضور تو به این دل ، شده معادله ای
نه این که من نتوانم ، زمان به تنگ آمد
تو بی شکیب و من هم از تو بی بهانه ترم
چه باشی و چه نباشی ، دلم به تنگ آمد
نه این که تو باشی و دل به تنگ آید
تو هستی و صد افسوس ، که دل به تنگ آمد
هزار سال هم اگر از تو بی خبر باشم
دوباره تو هستی به دل ، که دل به تنگ آمد
یه سری خــــــاطره هست کــــــه
چنــــــد دقیقه بیشتر نیست امــــــا
زورشــــــون از یه عمــــــر زندگی
بیشتــــــره...
فریاد هایم از زیر خاک است گویا !
من فریاد میکشم و تو
تنها فاتحه میخوانی بر قبر خالی ام !
چقدر احمقانه دل بستم
وقتی میدیدم بیل به دست داری !
چون مرده ای تازه به خاک سپرده
شبهایم را به صبح میرسانم و
باز هیچ گوشی صدایم را شنوا نیست !!
تنهـایی یعـنی سیگـار پشــت سیگـار…
تنهـایی یعـنی بغض خورده شـده…
تنهـایی یعـنی نگـاه به آسمون…
تنهـایی یعـنی درد دل با ماه…
تنهـایی یعـنی تکیـه به دیوار…
تنهـایی یعـنی لحـظه هـای بدون آرامـش…
تنهـایی یعـنی زخم خوردن از آدم ها…
تنهـایی یعـنی درد بدون مسـکن…
تنهـایی یعـنی حسـرت یه آغوش…
تنهـایی یعـنی حسرت دسـتاش…
تنهـایی یعـنی حسرت نگاهـش…
تنهـایی یعـنی حسرت گذشـته…
تنهـایی یعـنی زندگـی با خـاطرات…
تنهـایی یعـنی بسـتن چشـم و سیـر در خاطـرات…
تنهـایی یعـنی سفارش غـذا برای یه نفـر…
با من تلخ حرف نزن
من خودم زهر مارم
آآخ توف به روت, توف به این شانسم
کاش تورو از اول نمیشناختم
مثل کوه پشتت ایستاده بودم
تو اما…..
چمنزار روبرویت را ترجیح دادی!!
هی یارو…
فک میکنی خیلی زرنگی که هرروز با یه نفری؟
اشتباه نکن!
زرنگ “استکانه”که از همه لب گرفته
زرنگ “افتابه ی”که مال همه رو دیده
زرنگ “پتو ی”مه رو همه خوابیده
زرنگ “سماوره” که دست به کمرمیشه تو میخوری
پس اینقدر افه نیا
می خواست با ما بپره…
نتونست
حالا سگ شده ب ما میپره!
امشب
باز به یادت…
تُف تو ذاتِت
به بزرگیت پی بردم…
.
.
.
آخه هرچی سیفون کشیدم نرفتی پایین..!!
شرمنده می کنی ؛ گاهی در خواب به من سر می زنی !
روزی فکر می کردم که اگر او را با غریبه ای ببینم
شهر را به آتش می کشم
اما
اما امروز حاضر نیستم شمعی روشن کنم
تا ببینم او کجاست…!
ﺑِــﻪ ﻟُﻄـــــــــــــــــــــــــﻒِ
ﺑَﻌـــــــﻀـــــــــــــــــــــــــــﯿﺎﺍﺍﺍ …
ﺳـــــﯿــــﺮ ﺷُـــــﺪﯾــــــﻡ ﺍَﺯ
بعضیا ..
نه چای گس فنجانم می چسبد
نه داغی شیر و نه تلخی شکلات !
دیگر هیچ مزه ای به نابی طعم بودنت نخواهد بود
یه وقتایی،
یه حرفایی،
چنان آتیشت میزنه
که دوست داری فریاد بزنی،
ولی نمیتونی!
دوست داری اشک بریزی،
ولی نمیتونی!
حتی دیگه نفس کشیدنم برات سخت میشه!
تمام وجودت میشه بغضی که نمی[!]،
به این میگن
“درد بی درمون”
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 40
بازدید هفته : 512
بازدید ماه : 571
بازدید کل : 87162
تعداد مطالب : 598
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
<-PollItems->
|
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |